کد مطلب:41705 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

رحمت الهی











پیامبر خدا(ص) در مسجد قبا نشسته بود و جمعی از اصحاب گرد او حلقه زده بودند. در این حال من وارد مسجر شدم. تا نگاه رسول خدا(ص) به من افتاد، چهره اش شكفته گشت و تبسم بر لبهایش نقش بست ؛ طوری كه برق سفیدی دندانهایش را دیدم. سپس فرمود:

علی نزد من بیا... علی نزدیكتر بیا!

و پیوسته از من می خواست تا هر چه بیشتر به او نزدیك شوم. من هم آنقدر پیش رفتم كه زانوهایم به زانوهای مبارك او چسبید. سپس رو به یاران خود كرد و فرمود:

ای گروه اصحاب! با آمدن برادرم علی بن ابی طالب، لطف و رحمت الهی شامل حال شما گشته است، علی از من است و من از علی ام جان او جان من و سرشت او از سرشت من است. او برادر من و وصی و جانشین من در حیات و ممات است هر كس از او اطاعت كند، از من اطاعت كرده و هر كه با او همراهی و همدلی نماید با من چنان كرده و هر كس با او به مخالفت پردازد با من مخالفت كرده است.قال علی (ع): دخلت علی رسول الله (ص) فی مسجد قبا و معه نفر من اصحابه فلما بصر بی تهلل وجهه و تبسم حتی نظرت الی بیاض اسنانه تبرق. ثم قال: الی یا علی الی یا علی، فما زال یدنینی حتی الصق فخذی بفخذه، ثم اقبل علی اصحابه فقال: معاشر اصحابی

[صفحه 146]

اقبلت الیكم الرحمه باقبال علی بن ابی طالب اخی الیكم، معاشر اصحابی! ان علیا منی و انا من علی روحه من روحی و طینته من طینتی و هو اخی و وصیی و خلیفتی علی امتی فی حیاتی و بعد موتی، من اطاعه اطاعنی و من وافقه وافقنی و من خالفه خالفنی.[1] .

[صفحه 147]



صفحه 146، 147.





    1. غایه المرام، ص 293 به نقل از امال صدوق.